محل تبلیغات شما



 

برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریه ی چشم انتظارها

از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها»

یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها.

ما را به جبر هم که شده سربه زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها

باید برای دیدن تو مهزیار» شد
یعنی گذشتن از همگان محض یار»ها.

یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاده بارها

شب ها بدون آمدنت صبح ظلمت اند
برگرد ای توسل شب زنده دارها

این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند
ای ایّها العزیز تمام ندارها

 


▪️▪️ به یادم هست ،

روزی مصرّانه ، به تو می گفتم: " ما هرگز خسته نخواهیم شد.هرگز"
اما مدتی است ،

پی فرصتی میگردم شیرینم ،
تا به تو بگویم ، ما نیز ،
خسته میشویم.

و خسته شدن ، حق ماست ؛
این که خسته می شویم و از نفَس می افتیم

و در زانوهایمان،دردی حس میکنیم ، مسأله ای نیست
مسأله این است که بتوانیم زیر درختی ، کنار جوی آبی

، روی تخته سنگی ، "در کنار هم" بنشینیم
و خستگی از تن و روح، بتکانیم
خسته نشدن ، خلافِ طبیعت است
همچنان که، خسته ماندن
دیگر نمی گویم که ما تا زنده ایم ، خسته نخواهیم شد

بلکه می گویم: ما هرگز ، خسته نخواهیم ماند

#نادر_ابراهیمی


 

بیا هم را دوست داشته باشیم

هنوز خیابان‌های زیادی هست

که باید باهم قدم بزنیم و

شعرهای زیادی مانده که نخوانده‌ایم

بیا هم را دوست داشته باشیم

شب‌های بعد از هم طولانی ست

و غمگین

و روزهایِ بی هم کشدار و کُشنده

بیا هم را دوست داشته باشیم


باور کن

زندگی کوتاه‌تر از این حرف‌هاست

که هم را دوست نداشته باشیم

که شب‌ها را بی هم صبح کنیم و

روزها را بی هم شب…

بیا هم را تا دیر نشده دوست بداریم


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها